کد مطلب:225300 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

بیان پاره مذاکراتی که بعد از وقوع این قضیه هایله در مجلسی با حضور جمعی شد
در این اوقات كه در دارالخلافه طهران از استماع این قضیه عالم گداز دود آه و سوز كبیر و صغیر از مركز ماه و كره ی اثیر می گذشت و چون ایام عاشوراء به حالت سوگواری و ماتم سپاری بودند و ناله وا اماماه و وا اسلاماه زمین و زمان را تاریك و سیاه ساخته در هر خانه و لانه و مكانی و دكانی انجمنها به گریستنها و زاریدنها بلند بود در این بنده به هیچ وجه حالت حزن و بكا و اندوه و اضطرابی كه متوقع بودند مشاهدت نمی كردند و سخت در عجب بودند تا یكی از محترمین علمای اعلام تأمل نیاورده و فرمود سخت غریب می نماید كه شخص شما كه اكنون مشغول نگارش حالات و محاسن اخلاق و صفات و جلایل شئونات و مقامات حضرت امام ثامن علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما هستید به هیچ وجه بر ذهاب اسلام و حرمت امام علیه السلام نگرانی ندارید و این واقعه عظیمه را كه تا به حال در اسلام روی ننموده است ناشنیده می شمارید.

بنده تبسم كرده در جواب گفتم بلی بر آنچه شما اندوه دارید و اسلام را رفته و حرمت امام را كاسته و به این جهت غمناك می باشید من بر خلاف آن عقیدت



[ صفحه 355]



هستم بلكه دل شاد و خرم شده ام تعجب ایشان از این جواب بیشتر شد و سبب پرسیدند گفتم علت این است كه من امروز اسلام را قوی تر و حرمت حرم محترم را فزون تر می خوانم زیرا كه این جزع و فزع شما برای این است كه زحمتی و صدمتی از گلوله به چند خشت جامد رسیده است و این گنبد مطهر را بعد از سالها به پاس حشمت آن گوهر تابناك و ودیعه یزدان پاك در این خاك ساخته اند البته این امام علیه السلام را زنده و داننده و بیننده و شنوا و دانا می شناخته اند كه متحمل چنین مخارج گزاف و زحمت بنا شده اند چنان كه در این مدت متمادی مكرر خرابی یافته و تجدید شده و مردم به اعتقاد و دین و مذهب خود این چند املاك و سراها و جواهر و اشیاء نفیسه بدیعه وقف و تقدیم این مرقد منور كرده و ذخیره آخرت خود گردانیده اند كه اگر بخواستندی هزار چنین گنبد بیارایند كفایت می كرد پس این شأن و عزت و احترام به وجود مبارك این امام والا مقام اختصاص دارد كه گردش گردون گردان و طبقات زمین و آسمان و عرش برین و تابش هور و ماه و تمام موجودات به عقیدت و مذهب مسلمانان به طفیل وجود مسعود و نمود محمود او است بلی برای بروز و ظهور باطن اسلام و كفر و مسلمانان و كافران پاره افعال ظاهر می شود «یمیز الله الخبیث من الطیب».

و چون در این ازمنه و اوقات به سبب پاره واقعات جدیده چنان كه در ابتدای این داستان یاد كرده آید حالت میلانی شدید در نفوس به مردم روس پدید شد و برای دین اسلام عاقبتی وخیم داشت و به آسانی از قلوب محو نمی گشت امام علیه السلام برای حفظ عقاید و ملت اسلام چنان صلاح دید كه سلب این عقیدت گردیده بلكه بدل به بغض و تنفر و انزجار ابدی طبایع گردد و چنین حادثه از مسلمانان مرتفع شود جماعتی از جهال و اشقیای آن دولت به چنین امری فظیع اقدام كرده یكباره قلوب یك ثلث اهل جهان را از آتش بغض و كین این جماعت چنان آكنده و شعله ور كردند كه تا محشر در این سوز و گداز هستند و دولت روس نیز كه دشمن این دین مبین است مخذول و منكوس خواهد شد و انگلیس نیز كه خواست او را در



[ صفحه 356]



تمام دول روی زمین زشت كار و وحشی و خونریز و فساد انگیز و مبغوض گرداند و در باطن محرك او گردید كیفر كردار خود را خواهد یافت و امروز اسلام قوت گرفت و امام معجزه باهر ظاهر فرمود.

چنان كه حضرت شافع نشأتین امام حسین صلوات الله علیه برای حفظ دین اسلام و نمایش عقاید فاسده بنی امیه بد فرجام ادراك شهادت و آن همه بلیت را فرمود و اگر نمی فرمود اثری از آیات و شعار اسلام بر جای نمی ماند.

چنان كه پیغمبرهای سلف علیهم السلام غالبا برای قوت مذهب به شهادت رسیدند و در بیت الله الحرام و اغلب مشاهد مقدسه این حوادث مكرر روی داده و مرتكبین از نام و نشان افتاده و آن بناهای مبارك مجددا تعمیر و بر جای و تا قیامت مطاف و مزار خلق جهان هستند چون این سخنان بشنیدند زبان به تحسین و تصدیق برگشودند و آن آتشی كه در دل داشتند به برد و سلام مبدل گردید.

اتفاقا یكی روز جناب مستطاب سید والا حسب علی نسب ملاذ الأنام آقای آقا میرزا سید محمد جواد ظهیر الاسلام ولد مرحوم جنت مكان آقای آقا میرزا زین العابدین امام جمعه و جماعت مسجد جامع سلطانی دارالخلافه طهران كه از اعاظم سادات و انجب نجبا و افاخم خاندانهای حریم محترم مملكت ایران و هم در این سال یك هزار و سیصد و سی و هشتم هجری نبوی صلی الله علیه و آله به متولیباشی گری آستان آسمان كرباس رضوی صلوات الله علیه مفتخر و مباهی می باشند به سرای این بنده حقیر تشریف قدوم ارزانی داشته در ذیل مذاكراتی كه از این قضیه هایله در میان بود و جناب ملاذ الممالك و بعضی دیگر حضور داشتند فرمود روز گذشته در یكی از روزنامه های فرنگستان نوشته دیدم كه یك عدد كشتی بسیار عظیمی كه چند سال دولت انگلیس به مبلغهای گزاف ساخته و مدتها بود می خواستند به دریا بیندازند و از شدت ثقل و عظمت اشكال داشت در این ایام با اسبابهای بسیار داخل دریا كردند و برای این ورود توپها انداختند و در ممالك انگلیس جشنها گرفتند و متمولین دول را دعوت كردند و آنها مرد و زن از اطراف جهان با زینتها و جواهر نفیسه



[ صفحه 357]



و اموال و نقود بسیار كه از چند هزار كرور تومان فزون تر و در جمله خواتین هیچ زنی نبود كه از چهار كرور تومان كمتر جواهر با خود داشته باشد برای تماشا به كشتی درآمدند.

و در این كشتی چندان زینت و تجمل و اسباب عیش و تفنن و آلات طرب و قمار و انواع مسكرات فراهم بود كه در حساب نمی آمد و هر كسی بر روی صندلی جلوس می كرد چند هزار تومان دربها می داد و شماره ایشان با مردم كشتی بان و خدام به دو هزار و پانصد تن رسید و كشتی به حركت آمد و مدت سه شبانه روز دریا چون زمین صحرا ساكن و هوا صاف و اسباب عیش و نوش و طرب و لهو و لعب به انواعها موجود روز چهارم بناگاه كشتی بان كه بر صفحه دریا نگران بود نشانی عظیم مانند پاره ابری بزرگ از دور بدید و در هیجان آمد و دریا را از پیش آمد آن جثه عظیم حالت طوفان نمایان شد هر چند كاپیتان به استغاثه و استعانت درآمد و در طلب كشتیهای كوچك برآمد مفید نگشت و چون پاره كوه نزدیك شد یك قطعه عظیمی از یخ بود كه یكصد و ده فرسنگ طول و آن و قطر آن چندان بود كه پانزده ذرع از روی آب دریا ارتفاع داشت و چون صرصر عاصف در رسید و چنان لطمه بر آن كشتی آورد كه خود كشتی با تمام ساكنین غرقه بحر بلا گردید و چنین خسارتی در مال و جان وارد شد كه در اغلب بلاد ممالك مجالس جشن به عزا و مصیبت مبدل شد و چند هزار كرور تومان به خلق جهان خسارت رسید اهل مجلس چون بشنیدند بدانستند كه این لطمه ایست كه از باطن انگلیس به باطن انگلیس رسید.

و از آن طرف بلیات دولت بزرگ روس كه بر یك نیمه جهان شاهنشاه مسلم و نخستین دولت معظم بود در محاربات با دولت آلمان و پاره دول دیگر و خسارت او و قتل لشكر و انقلاب رعیت و ذهاب سلطنت كه در مدت چند سال بدو وارد شد و در تواریخ و روزنامه های كره خاك مندرج است و هیچ كس گمان نمی كرد تا پایان جهان بر وی زردی شكست دولت و سلطنت و كشته شدن كرورها لشكر و كرورها اموال و خرابی بلدان و امصار و پریشانی مملكت دچار گردد مبتلا



[ صفحه 358]



گشت غریب این است كه حالت انقلاب و فلاكت و ذهاب صولت و قدرت و شوكت این مملكت به جائی رسید كه بسیار افتاد كه در میان خودشان كه به غم خواری بیچارگی و آوارگی و درماندگی خودشان سخن می راندند می گفتند هر چه به ما می رسد از این امام مسلمانان می رسد.

و جمعی كثیر از عقاید خود بازشدند و به عقیدت اسلامی اندر آمدند و در این مدت مقدسین و علما و معتقدین اسلام چه خوابها دیدند و چه نویدها یافتند و چه آیات و علامات غضب الهی را بدان صواب متوجه یافتند و از قضا غالبا در حیز تعبیر آمد «و الملك لله القادر البصیر».

و چون در بدایت این داستان شرحی از شاهنشاه جمجاه سابق و كیفیت مشروطه شدن برای شناسائی بعضی هدف بیانی در این امر می شود.